مذهبی و فرهنگی

ماجرای عبارت « امیری حسین و نعم الامیر»

ماجرای عبارت « امیری حسین و نعم الامیر»

 

ماجرای عبارت  امیری حسین و نعم الامیر :

تو کربلا هر کس میخواست بره میدان تا زجه نمی زد که حصرت اجازه نمیداد میدان بره!

بیشتر اصحاب سیدالشهدا علیه السلام هم توی اون سه تا تیراندازی اصلی کشته شدند. ده بیست نفر میدان رفتند. همه توی اون تیراندازی سه گانه ای که شد همه مثل برگ درخت ریختند.

اصحاب یکی یکی که کشته شدند ،یک غلام سیاهی بود که عبام ابوذر بود . بعد از ابوذر

امد در خانه ی امیرالمومنین علیه السلام ، این که غلام به معنای برده باشه نبود، اما دیگه موندگار شده بود .

همینجوری با امام حسن علیه السلام بود با امام حسین علیه السلام بود .

به هنگام پیری مرانم ز خویش …که صرف تو کردم جوانی خویش

این اگر میخواست یک پولی میدادن بره دیگه ، اما این دلش نمیخواست بره! پیر شده بود. خم شده بود . ابروهاش بلند شده بود تو منابع هست جلوی چشماشو گرفته بود ؛ پیرمرد بود.

این آمد بیاد محضر سیدالشهدا صلوات الله علیه که بره میدان .حضرت فرمودند که ما که تو رو آزاد کردیم .این ها هم الان فکر کنند برده ی مایی کاریت ندارن ،سالم میمانی. ما دلمون میخواست تا وقتی با ماییتو خوشی با ما باشی ما که از تو توقعی نداریم .

گفت: «يَابْنَ رَسُولِ الله! أَنَا فِي الرَّخاءِ أَلْحَسُ قِصاعَكُمْ وَفِي الشِّدَّةِ أخْذُلُكُمْ؟»؛

(پسر پيامبر! در خوشى ها كاسه ليس خانه شما بودم حال در گرفتارى رهايتان كنم؟)

آنگاه افزود: «وَ اللهِ إِنَّ ريحِي لَمُنْتِنٌ وَ إِنَّ حَسَبي لَلَئيمٌ وَ إِنَّ لَوْنِي لاََسْوَدٌ فَتَنَفَّسْ عَلَيَّ بِالْجَنَّةِ لَيَطيبَ ريحِي وَ يَشْرُفَ حَسَبِي وَ يَبْيَضَّ لَوْني لا وَ اللهِ لا أُفارِقُكُمْ حَتّى يَخْتَلِطَ هَذَا الدَّمُّ الاَْسْوَدُ مَعَ دِمائِكُمْ»؛

بخدا سوگند مى دانم بويم ناخوشايند، حَسَبم ناچيز و چهره ام سياه است پس بهشت را بر من ارزانى دار تا بويم خوش و حَسَبم شريف و سيمايم سفيد گردد.

به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا اين خون من با خون شما بياميزد.

حضرت قبول نکرد .هر کس یجوری دل سیدالشهدا صلوات الله علیه را می لرزاند که حضرت زیر بار برود.

قاسم به پای حضرت افتاد .یتیم امام حسن علیه السلام به پای عموش افتاد حضرت کوتاه آمد.

این یک عبارتی گفت که دل سید الشهدا صلوات الله علیه لرزید.

گفت چیه من سیاهم نمیخوای؟

میشناخت سید الشهدا رو …خواست کاری بکنه حضرت رو خلع سلاح کنه .

چون من بدنم عطر بدن شما رو نداره نمیخوای کنار شما منم جنازم رو توی دارالحرب بندازی؟

این کلیپ تاثیرگزار را از حجت الاسلام کاشانی ببینید:

تعدادی دیگر از لینک های مفید نورآسمان:

تا توکل بر ما داشتی …

خدایا دستم را بگیر…

باغ های بهشت

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
کانال سپاه